از من عبور نکن!



ابروهای همچو کمانت، تیر عشق را چنان بر دلم فرو برده که با هیچ مرهمی جای این زخم مداوا نمی شود.
قانون جاذبه را بهم ریخته ای با چشمانت و چه ظالمانه می دزدی نگاهت را از دلی که قوّت نفس هایش به دیدگان تو گره خورده.
لبخندت همچو خورشید و لبانت چون ناب ترین شهد، دل می برد از هر کسی...!
عاشقان و دلباختگان زیادی داری و من در کنج تنهایی خویش، 
دیوانه وار تورا دوست دارم امّا بی آنکه، تو از حال این دل با خبر باشی
شعرهایم را همیشه از چشمان تو می دزدم و ترانه های دلتنگی سر می دهم...
تو سرسری عبور نکن از این عاشقانه ها ...!
هر بار که خنده هایت را با کسی قسمت میکنی، آرام آرام جان می دهم در عبور تلخ این ثانیه ها!
ساده از من عبور نکن! تب این عشق درمان ندارد ...



گاهی به گذشته خیره می شویم و خاطرات را مرور می کنیم ...
می فهمیم خیلی چیزها را جا گذاشته ایم 
مهربانی را ...! 
عشق را ...! 
لبخند را ...! 
شادی های بی دلیل را ...! 
و یا حتی کسی را ...! 
خسته، دلگیر، غمگین و پریشان از چیزهایی که دیگر نیست و هستیم ...
امـــا 
هنوز هم خوب می دانیم،
خوب می دانیم 
آخرش روزی می رسد که به این دلتنگی ها پایان دهد ...
روزی که دوباره عشق و شادی را به همراه دارد ... 


.......

پ.ن: 
ممکن است این دلتنگی ها به خاطر تغییر شخصیتی و یا فراق از خانواده، رفیق و یا هر کس که دوستش داریم باشد ...


matalebeziba.ir


من،


بهار
 مــی شوم!

تو،

تنم را پر از شکوفه کن . . .
 

 

matalebeziba.ir

 

 

 

یـــآدَت بـآشَـــد ...

 

دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت...

 

سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ ...

 

فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ ...

 

شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش ...!!

 

دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت...

 

مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے...

 

دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !!

 

مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود...

 

صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت ...

 

 

 

تعداد صفحات : 11
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 11 صفحه بعد