گاهی برای پی بردن به یک اشتباه، باید تاوان سختی در زندگی پرداخت ...
مثل از دست دادن لحظه هایی از عمر که حسرتش تا ابد بر دلت باقی می ماند ...
مثل باختن زندگی و مالی که برای بدست آوردنش رنج ها کشیده بودی ...
مثل تنها شدن ،
زخم زبان خوردن ها و یا
حتی تحقیر شدن ...
آخر سر هم باید بروی مُهر تجربه را پای این اشتباهات بزنی !
اشتباهاتی که تو را تغییر می دهد و دیگر آن من سابق نمی شوی ...
و باز هم دوستم دارد ...

بی خیال تمام هیاهوی اطراف
بر ساحل زندگی قدم می زنم
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم...
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها...
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست...
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست...
یـــآدَت بـآشَـــد ...
دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت...
سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ ...
فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ ...
شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش ...!!
دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت...
مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے...
دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !!
مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود...
صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت ...