
مــــادرم!
روزهاست که انتظار این لحظه را می کشم تا ناب ترین و زیباترین کلمات را نثار وجود پاک و مبارکت کنم،
ولی افسوس
کلمات حقیرتر از آنند که شایستگی بیان مهر تو را داشته باشند و کوچکتر از آنند که تجلی دهنده معنای حقیقی نگاه پر مهر تو باشند; نگاهی که به تمام هستی می ارزد.
مادرم باور کن چیزی در این دنیا نیست که لایق جبران و هدیه به محبت های تو باشد و باور کن هیچ چیزی در این دنیا نیست که تداعی کننده آغوش پر مهر تو باشد.
فقط بگذار ساده بگویم:
مــــادرم!
چون تو نماز خوانده ای
خدا
پرست شدم!
*************
مادرم هیچگاه نگاهت را از من بر ندار...
خدا
پرست شدم!
*************
مادرم هیچگاه نگاهت را از من بر ندار...

آنقــدر دوســتت دارم
که میدانم
روزی خــدا خواهد آمد
تا از تــو سوال کند،
چه کرده ای که اینگونه
تــو را می پرستد!؟
که میدانم
روزی خــدا خواهد آمد
تا از تــو سوال کند،
چه کرده ای که اینگونه
تــو را می پرستد!؟
خدایا!
میدانم حرف های مادرم را هیچگاه زمین نمی گذاری
و دعاهایش را مستجاب می کنی!
امّـا
تو نشنیده بگیر آنگاه که در خلوت خویش
درد و غم های زندگی ام را برای خود طلب می کند
تو نشنیده بگیر ...
روزت مبارک ای پادِشـَهِ غم های عالم
تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد